یادداشت:
ابتدای هر تدبیری، شناخت است و سرآغاز هر شناختی، فراغت از قالب هایی است که سال ها برساخته ایم. «آب» در خاورمیانه و خاصه در سرزمین ایران، عاملی مؤثر در شکل گیری و تحول تمدن ها بوده است. این ماده حیات بخش، نه فقط از اقلیم، بلکه از اجتماع و فرهنگ و ادیان نیز تأثیر می پذیرفته است. در آغاز قرن 15 شمسی، «آب» یکی از پرمناقشه ترین، پربحث ترین و تأثیرگذارترین موضوعات داخلی و بین المللی کشورها را تشکیل می دهد که ایران نیز از آن، مستثنی نیست. پس از تصویب «قانون آب و نحوه ملی شدن آن» در سال 1347 و قرارگرفتن موضوع آب در حیطه حقوق عمومی و اوج گیری نقش دولت در مدیریت آن؛ به علت نیاز کمتر به آب یا در دسترس بودن بیشتر آن، نگاه قانونگذار و مجری و ناظر قانون بر توزیع آب استوار بود. اما با پیشرفت صنعت، گسترش شهرنشینی و توسعه کشاورزی، نیاز به آب، روز به روز افزون تر می شد و فناوری های نو برای تأمین احتیاجات عمومی، در صدد استخراج و مهار منابع مختلف آب سطحی و زیرزمینی برآمدند. مصادف شدن این تحولات با تغییرات اقلیم، کار را بیش از پیش دشوارتر کرد و به تدریج، محافل علمی، افکار عمومی و دولت به صرافت این موضوع افتادند.
ابداع عبارت «کمبود آب»، اولین برساخته ای بود که از این نگرانی های زاده شد و در برابرش «صرفه جویی در مصرف آب»، سهل ترین راه حلی بود که پدید آمد ولی آنچنان که باید و شاید مؤثر نیفتاد و به جرأت می توان گفت «صرفه جویی» را در اذهان جامعه در حد آب شرب و لوله کشی تقلیل داد. با شروع خشکسالی های دهه هفتاد، افت سطح آب های زیرزمینی و وقوع فرونشست زمین در سال های بعد، حساسیت ها درباره آب فزونی گرفت و به آرامی، عبارت «بحران آب»، نقل محافل علمی و دولتی و رسانه ای گردید. در این بین، نظرات رادیکالی مانند نفی هرگونه سدسازی نیز به قاموس آب اضافه شد و انتقال آب به عنوان تابویی عظیم، نزد برخی مطرح شد. در این بین، ایده ای موسوم به «سازگاری با کم آبی» به عنوان ابداع نظریه ای نو مطرح گردید که کم آبی را به عنوان واقعیتی تاریخی در سرزمین ایران مفروض گرفت و سازگار شدن با آن را تنها چاره تقلیل اثرات سوء کم آبی بیان کرد. هر چند که در مقام سخن، در صدد وارد کردن علوم اجتماعی در مدیریت آب برآمد ولی در عمل، به صرف تغییر نام برنامه ها و اقداماتی که پیش تر، احیا و تعادل بخشی نامیده می شد، بسنده شد. با وجود اینکه سازگاری با کم آبی، در صدد درانداختن طرح و نگاه جدیدی به موضوع آب بود و تا حدودی توانست عنوان خود را بازتاب دهد ولی در انسجام و اقناع گری، دارای ضعف بود و نتوانست به عنوان گفتمانی جامع پای گیرد.
به زعم نگارنده، نگاه صحیح به مقوله آب، این نیست که آن را با واژه «بحران» عجین کنیم یا مضاف و مضاف الیهی مانند «کم آبی» برسازیم. موضوع آب را باید به عنوان یک «مسئله» دید. مسئله ای که معلومات و مجهولات متعددی دارد، از شاخص های مختلفی چون اقلیم، جمعیت، سازه ها، هیدرولوژی و هیدروژئولوژی، حقوق، سیاست، اقتصاد، جامعه شناسی، فرهنگ، عرف، شرع، تاریخ، کشاورزی، صنعت و مانند اینها تشکیل شده است و جمیع اینهاست که مسئله ای را می سازد که ماهیتی فرابخشی و فرادولتی دارد. به عنوان مثال، عدم توجه درخور به «حقوق» در مقوله آب، یکی از معضلاتی است که مدیریت آب را در حل مسئله، کم توان کرده است. حقوق، پایه و اساس جوامع بشری در عصر حاضر است؛ شاید بتوان حقوق را «حداقلِ اخلاق» دانست که برای حفظ تمامیت جامعه ضروری است. از این منظر، «حقوق آب» زیربنای مسئله آب است. تمام چیزی که به عنوان مسئله آب در ایران می شناسیم، ناشی از حقوقی است که از شرع، عرف یا قانون منشأ گرفته و سال ها و بلکه قرن ها، ریشه این درخت را تشکیل داده و شاخ و برگ های تازه ای مانند اقتصاد آب و موضوعات اجتماعی و مهندسی بر اساس آن روییده اند. اگر واقع بینانه و با نگرش بلندمدت برای مسئله آب چاره جویی کنیم، باید در پی تدوین قوانین و مقررات مناسب برای حل مسئله آب باشیم. «قانون، فرزند زمانه است»؛ هر دوره و زمانی، شرایط و اقتضائات خود را می طلبد. نزدیک به چهار دهه از تصویب قانون توزیع عادلانه آب می گذرد. بدیهی است شرایط کشور ما دگرگون شده است؛ میلیون ها نفر به جمعیت اضافه شده، صنعت رشد چشمگیری داشته، اراضی بیشتری تحت کشت رفته، قوانین متعدد دیگری مصوب شده و ده ها برنامه و سیاست جدید در دستور کار قرا گرفته است. هنگام آن فرا رسیده است که از پارادایم «توزیع گرایانه» متبلور در قانون توزیع عادلانه آب، به سمت پارادایم «توسعه پایدار» و وضع قوانین جدید پیش رویم تا علاوه بر تأمین نیازهای نسل حاضر، از احتیاجات نسل آتی کشور نیز غافل نباشیم.
تجربه این سال ها، نشان می دهد که نگاه بحران انگارانه به آب، باعث تزریق نگرشی موقت می گردد که می پندارد با فصل و سالی پربارش، می توان از بحران عبور کرد و دیدگاه سازگارانه با مقوله آب، آن را واقعیتی لایتغیر و ارابه وار می انگارد که چاره ای جز انفعال و سازش با آن نیست. دوران نگرش هایی درگیر با پیش فرض های محدودی چون «کمبود آب»، «بحران آب» و «کم آبی» به پایان آمده و اکنون، زمان عبور از سیاست «سازگاری با کم آبی» به «مدیریت مسئله آب» فرا رسیده است.